کد مطلب:276978 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:135

حدیث مفضل به روایت حسن بن سلیمان
و اینك بار دیگر حدیث «مفضل» از كتاب «منتخب االبصائر» تألیف شیخ فاضل، حسن بن سلیمان حلی، شاگرد شهید اول، از علماء قرن نهم هجری كه مرحوم علامه ی مجلسی علیه الرحمه، نیز قسمتی از حدیث مذكور را از آن كتاب نقل كرده است در اینجا می آوریم، تا علت اظهار نظرهای مختلفی كه پیرامون وجود سیدحسنی، ابراز شده و همیچنین اختلافاتی كه در مورد كلمه ی «حسنی» روی داده است بر خوانندگان محترم روشن شود.

این دانشمند محترم حدیث «مفضل» را از حضرت صادق علیه السلام در كتاب «مختصر البصائرالدرجات» چنین آورده است:

«خبر داد به من برادر رشید و صالح، محمد بن ابراهیم بن محسن عطارآبادی به اینكه این حدیثی را كه ذكر خواهیم نمود بخط پدرش ابراهیم بن محسن (آن مرد صالح) را یافته است و آنگاه او خط پدرش را به من نشان داد و منهم نسخه ای از روی آن خط نوشتم، و صورت آن حدیث چنان است:

«حسین بن حمدان از محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله حسنی، از ابی شعیب محمد بن نصیر، از عمر بن فرات، از محمد بن مفضل، از «مفضل بن عمر» روایت كرده است كه مفضل گفت: حضور امام صادق علیه السلام عرض كردم. آیا برای مهدی منتظر علیه السلام كه مردم در آروزیش هستند وقتی هست؟ كه مردم آنرا بدانند؟

و آنگاه این دانشمند بزرگوار آن حدیث مفصلی را كه درباره ی مسائل مختلفی از «مفضل» از حضرت صادق علیه السلام رسیده است نقل می كند تا به اینجا كه درباره حسنی می نویسد:

«قال المفضل: ثم یكون ماذا یا سیدی؟ فقال: ثم یخرج الفتی الحسنی یصیح



[ صفحه 360]



من نحو الدیلم، فیصیح بصوت له، یا آل محمد أجیبو الملهوف، و المنادی من حول الضریح، فتجیبه كنوز الله بالطالقان كنوز لا من ذهب و لا من فضة بل رجال كزبر الحدید.

لكأنی أنظر الیهم علی البرازین الشهب بأیدیهم الحراب یتعاوون شوقا الی الحرب كما تتعاو الذئاب، أمیرهم رجل من بنی تمیم، یقال له شعیب بن صالح، فیقبل الحسین علیه السلام فیهم وجهه كدائرة القمر، یروع الناس جمالا فیبقی علی أثر الظلمة فیأخذ سیفه الصغیر و الكبیر و الوضیع و العظیم، ثم یسیر بتلك الرایات كلها حتی یرد الكوفة و قد جمع بها أكثر أهلها فیجعلها له معقلا، ثم یتصل به خبر المهدی علیه السلام فیقولون له یابن رسول الله، من هذا الذی نزل بساحتنا فیقول الحسین علیه السلام أخرجوا بنا الیه حتی تنظروا من هو و ما یرید و هو یعلم والله انه المهدی علیه السلام و انه لیعرفه». [1] .

مفضل گفت ای آقای من، دیگر چه می شود، فرمود: سپس «سیدحسنی» آن جوانمرد خوبروی نیكو منظری كه از طرف «دیلم» فریاد برمی آورد، قیام می نماید و با صدائی كه دارد فریاد برمی آورد: ای آل محمد غمگین محزون، و متأسف دردمند را اجابت كنید، و نداكننده از اطراف ضریح فریاد می كند، پس گنجهای خدا در طالقان دعوت او را اجابت می كنند، آنها گنجهائی هستند كه نه از طلا است و نه از نفره بلكه مردانی هستند مانند پاره های آهن!!

گویا من هم اكنون آنها را می نگرم كه بر مركبهای بسیار سخت و قوی سوارند و ابزار جنگی خود در دست دارند و از شدت شوق و علاقه ای كه به جنگ دارند همچون گرگهائی كه در هنگام حمله فریاد برمی آورند، آنها نیز فریاد می زنند، فرمانروای آنان مردی از بنی تمیم است كه به او «شعیب بن صالح» می گویند.

پس «حسین علیه السلام» (دقت كنید) ظاهر می شود و باروئی كه مانند دائره ی قمر (و قرص ماه) است در میان آنها رومی آورد، و مردم از هیبت و جمال او تعجب می كنند و یا از دیدن چهره ی جذاب و ملكوتی وی دچار ترس و وحشت می شوند و او آثار ظلم و ستم را دنبال، و ستمكاران را تعقیب می نماید، و شمشیر برنده اش كوچك و بزرگ و پست و شریف را می گیرد.



[ صفحه 361]



سپس او با تمام آن پرچمها، یعنی لشكریان، سیر می كند و حركت می نماید تا اینكه وارد كوفه می شود و این در وقتی است كه بیشتر اهل كوفه (كه شاید منظور مردم عراق باشند) در آنجا جمع شده باشند، و او كوفه را محل استقرار خود قرار خواهد داد.

آنگاه خبر ظهور مهدی علیه السلام به او می رسد عرضه می دارند ای فرزند رسول خدا این چه كسی است كه در قلمرو ما فرود آمده است؟! «حسین علیه السلام» (دقت كنید) می فرماید: بیائید با هم بروید تا ببینید كه او چه كسی است و چه می خواهد و او می داند بخدا قسم كه او حضرت مهدی علیه السلام است و بخوبی او را می شناسد.

سپس این دانشمند محترم بقیه ی حدیث را مانند «بحار» و «انوارالنعمانیه» با تفصیل نقل نموده و در هر جائی كه نام حسنی بوده است «بجز همان بار اول كه نام حسنی را آورده است» در تمام موارد بجای حسنی «حسین علیه السلام» را نوشته است.

و البته این، از سه حال خارج نیست یا اینكه این اشتباه از كاتب، و نسخه نویس اولی بوده و یا اینكه ایشان اشتباها حدیث را همانگونه كه ملاحظه فرمودید بجای «حسنی» حسین علیه السلام را نوشته است و یا اینكه در واقع اصلا ثم یخرج الحسینی بوده است.

در هر صورت مرحوم «عراقی» در كتاب «دارالسلام» درباره ی نوشته ی حسن بن سلیمان چنین می نویسد:

مرحوم مجلسی (قدس سره) بعد از آنكه در بحار، این حدیث را از مؤلفات بعضی اصحاب از حسین بن همدان به سند مذكور ذكر نموده، فرموده است كه شیخ حسن بن سلیمان در كتاب منتخب البصائر، حدیث مفضل را بدین صورت آورده است كه: (خبر داد بمن محمد بن محسن... و سپس حدیث مفضل را ذكر نموده تا: گویا: جوانان طالقان را می بینم تا آخر فقره ی خروج حسنی) و در جمیع این فقره در عوض لفظ حسنی (حسین علیه السلام) ذكر نموده است. و از این طرز نقل چنان مستفاد می شود كه آن شخص قیام كننده (حسین علیه السلام) است و تعبیر به «حسنی» در این روایت از كاتب بوده است، و مؤید این روایت است (در صورتی كه مقصود، حسین علیه السلام باشد) بعض اخباری كه در باب «رجعت» ذكر می شود. [2] .



[ صفحه 362]



ضمنا ناگفته نماند كه همین توضیح مرحوم عراقی سبب گردیده است كه ناظم الاسلام كرمانی در كتاب علائم الظهور خود بگوید: «عبارات كتب درباره ی سیدحسنی مختلف است» و در نتیجه در آخر كتاب چنین نتیجه بگیرد كه آن سید انقلابی قیام كننده بگفته ی كتاب «دارالسلام» بنقل از منتخب البصائر، «حسینی» است.

در اینجا به تناسب بحث، این نكته را نیز اضافه می كنیم كه در مورد حدیث «غیبت» شیخ طوسی هم، كه از امام باقر علیه السلام آورده است (كأنی بالحسنی، و الحسینی، و قد قاداها فیسلمها الی الحسینی) مرحوم كاظمی نیز در بشارةالاسلام بجای حسنی و حسینی، حسن و حسین، آورده و اینگونه نوشته است (كأنی بالحسن و الحسین و قد قاداها فیسلمها الی الحسین علیه السلام). [3] .

و این خود بیانگر این واقعیت است كه اصالتا درباره ی احادیث مربوط به «حسنی» هرچه باشد خواه حسنی، وخواه حسینی، اشتباهی در كتابهای موجود فعلی رخ داده است.

خواننده ی عزیز! این بود خلاصه و فشرده ی آن روایاتی كه درباره ی «سیدحسنی» رسیده است، و این روایات نیز چنانكه ملاحظه فرمودید «حسنی» بودن آن سید انقلابی را اثبات نمی كند و بلكه آنگونه كه در موارد مختلف توضیح دادیم بر اعتقاد به «حسینی» بودن وی می افزاید و البته روایات دیگری هم هست كه نیاز به تحقیق و بررسی بیشتری دارد و ما به همین مقدار اكتفا می كنیم.

اینك پس از نقل روایات مختلفی كه درباره ی خروج «سیدحسنی» آوردیم، خوبست تحقیقات مختصری پیرامون برخی از لغات، و كلماتی كه در حدیث «مفضل» در مورد نهضت خداپسندانه سیدحسنی آمده است انجام دهیم تا شاید بدینوسیله راهی برای شناخت واقعی، و انگیزه اساسی حركت و نهضت ثمربخش وی پیدا كنیم.


[1] مختصر بصائرالدرجات، ص 188 و 189.

[2] دارالسلام عراقي، ص 410، انتشارات كتابفروشي اسلاميه 1352 شمسي.

[3] بشارةالاسلام، ص 237، 236.